شعرهای عاشقانه

 

 

من حسودي ميکنم

به تموم چشمايي که يه روزي تو رو ميببينن

از تو باغچه نگاهت گلاي نرگس ميچينن

به همون تکه زميني که قدمهاتو ميذاري

به تموم دستهايي که دستتو يه روز ميگيرن

به گلاي نرگسي که عطر و بوي تو رو دارن

به بال فرشته هايي که زير پاهات ميذارن

به همون لحظه نابي که بالاخره ميآيي

نازنينم نازنينم تو کدوم جمعه ميآيي

 


 

از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتي

قلبمو ازم گرفتي و يه جايي جا گذاشتي

منو کشتي ?منوکشتي? منو قلبمو سوزوندي

رفتي و رو همه حرفات خيلي راحت پا گذاشتي

خودت اما خوب ميدوني منو با راز نگاهت

توي اين شهر غريب رفتي و تنها گذاشتي

رفتي و ازم گرفتي همه ي دارو ندارم

به جز اندوه و غم و غم ديگه چيزي جا نذاشتي

رفتي و حتي نگفتي يه کلام خدا نگهدار

حتي يه بوس کوچولو روي گونه هام نذاشتي

 


يادته بهت مي گفتم اگه تو بري مي ميرم

حالا تو رفتي و نيستي ? پس چرا من نمي ميرم؟؟

چرا هستم؟ چرا موندم؟ چجوري طاقت مي آرم؟

چجوري من دلم اومد رو مزارت گل بزارم؟؟

جاي خاليت و چجوري ميتونم بازم ببينم؟

ديگه چشمام و نميخوام. نميخوام ديگه ببينم!

واي چطوري دلم اومد جسم سردت و ببوسم؟

من که آتيش ميگرفتم? چي باعث شد که نسوزم؟

ذره ذره?قطره قطره? ميسوزم اما ميمونم

خودمم موندم چه جوري ميتونم زنده بمونم

هنوزم باور ندارم که تو نيستي و من هستم

شايدم من مرده باشم? الکي ميگن که هستم!

کاشکي وقتي که ميرفتي دستتو گرفته بودم

کاشکي پر نميکشيدي بالت و شکسته بودم

نازنين وقتي که بودي شبا هم تو رو ميديدم

ديگه از روزي که رفتي حتي خوابتم نديدم

تو که بي وفا نبودي?لااقل بيا تو خوابم

مگه تو خبر نداري شب و روز برات بيتابم؟

ميدونم يه روز دوباره مي تونم تو رو ببينم

تو پيش خدا دعا کن که منم زود تر بميرم


اگه آسمون زمين شه

اگه دريا يه کوير شه

اگه دنيا زيرو رو شه

اگه چشمات بي غرور شه

اگه خورشيد بي غروب شه

بازم عاشقت ميمونم

عشقو تو نگات ميخونم

اگه کوه بياد رو دوشم

اگه جام زهر بنوشم

اگه ماه ديگه نباشه

روزا آسمون سياه شه

اگه جنگل بشه صحرا

اگه امروز نشه فردا

بازم عاشقت ميمونم

عشقو تو نگات ميخونم

اگه خوابتو نبينم

ديگه گل برات نچينم

اگه حتي يه جوونه

توي گلدونا نمونه

بازم عاشقت ميمونم

عشقو تو نگات ميخونم

اگه باز مثه هميشه

بگي( من با تو ؟؟!!! )نميشه

بگي که منو نميخواي

ديگه پيش من نمياي

بازم عاشقت ميمونم

عشقو تو نگات ميخونم

اگه باشم و نباشم

هر جاي دنيا که باشم

حتي از چشمات جداشم

بازم عاشقت ميمونم

عشقو تو نگات ميخونم

اگه شعرامو نخوني

اگه باز پيشم نموني

راز عشقم رو ندوني

بازم عاشقت ميمونم

عشق و تو نگات ميخونم


 

دلم که مهمون نميخواست کي گفت که مهمونم بشي؟

کي گفت بياي تو قلبم و مهمون ناخونده بشي؟

کي گفت منو صدا کني با اون چشات نگاه کني

قلبم و از جا بکني بعدش اونو رها کني

کي گفت يواشکي بياي تو قلب من پا بذاري

کي گفت بري و تا ابد رد پاتو جابذاري

کي گفت منو شکار کني شکارت و رها کني

صيدت و تنها بذاري صيد ديگه شکار کني

کوه غرور بودم کي گفت بياي و مجنونم کني

کي گفت که تو حصار غم اسير و زندونم کني

کي گفت که عاشقم کني زار و پريشونم کني

کي گفت که از عاشق شدن منو پشيمونم کني

کي گفت که از چشاي من خواب و بدزدي و بري؟

کي گفت پريشونم کني? کي گفت بري؟کي گفت بري؟


ببين خدايي با دلم چه کردي

اين کارا رو با دل ديگه کردي؟

مثه دل من دلي رو سوزوندي؟

لباس غم به هيچ دلي پوشو ندي؟

هيچکي مثه من نازت و خريده؟

هيچکي با روياي تو پر کشيده؟

ميشه بگي چند تا دل و شکستي؟

ميشه بگي تو چند تا دل نشستي؟

دين و مرام و اعتقادت اينه؟

دوست دارم عاشقتم همينه؟

دروغ بود هر چي که به من ميگفتي؟

همين بود اون وفايي که ميگفتي؟

شايد خدا نکرده عاشق شدي؟

عاشق يک دلبر ديگه شدي؟

برو ولي اينو يادت بمونه

تو قول داي بيوفاي ديوونه


ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم

ببخش منو که بچگي کردم و خواهانت شدم

ببخش که التماس من مي لرزونه دل تو رو

ببخش که ميخوام بدونم هر لحظه اي حال تو رو

تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا مي ذارم

وقتي که اسم تو مياد رو همه چي پا ميذارم

عزيز من ببخش اگه فراموشت نمي کنم

ببخش که تو خيالمم حتي بوست نمي کنم

ببخش که نيمه هاي شب فاصله رو داد ميزنم

ببخش که توي خوابمم اسمت و فرياد ميزنم

ببخش که دست من هنوز لايق دستات نشده

راستي بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

 


 

کاشکي الان تو خواب بودم تو رويا

يعني ميشه بيدار بشم خدايا؟

بيدارشم و ببينم اينا خوابه

يا مثلا حباب روي آبه

اما نه اين تقدير شوم منه

مثل يه جغد شوم رو بوم منه

انگار بايد بسوزم وبسازم ا

ي خدا جون مرامت و بنازم

نميدونم تا کي ادامه داره

تا کي ميخواد بلا واسم بباره

تا کي بايد هي الکي بخندم

چشام و رو بديها من ببندم

همه بگن چه دختر شاديه

خوش به حالش از زندگيش راضييه

کا شکي دلم غصه پنهون نداشت

جغد رو بوم خونمون جون نداشت

 

 


کاشکي ميشد اين دلمو از تو سينه در بيارم

پاره کنم دور بريزم يک دل بهتر بيارم

يه دل که توش غم نباشه

غصه و ماتم نباشه

يه دل که عين سنگ باشه

زشتي ها توش قشنگ باشه

دلي که توش راز نباشه

يه دلبر ناز نباشه

به غصه و غم هيچ دري

توي دلم باز نباشه

دلي که با نگاه اون پاره نشه

اين همه نازک نباشه

يه دل که توش خون نباشه

غصه ي پنهون نباشه

دلي که مثل قصه ي

ليلي و مجنون نباشه

کاشکي ميشد کاشکي ميشد

اما ميدونم نميشه

همين دلم توي تنم

ميمونه واسه هميشه


 

اين ديگه بار آخره دارم باهات حرف ميزنم

خداحافظ نا مهربون ميخوام ازت دل بکنم

ديگه کسي نيست که بهش هر چي دلت ميخواد بگي

هي التماست بکنه بگه نگو ، بازم بگي

چقد بهت گفتم نگو صبرم يه روز تموم ميشه

حالا اومد اون روزي که مي ترسيدم همون بشه

سخته ولي من ميتونم سخته ولي من ميتونم

اين جمله رو اينقد ميگم تا که فرموشت کنم


 

نازنين وقتي که نيستي ميدوني چه حسي دارم

ميدوني از غم دوريت چه حس غريبي دارم؟

مثه حس يه قناري که توي قفس مي ميره

مثه اون نهال کاجي که تو گلدون جون مي گيره

مثه اون ماهي کوچولو که توي تنگش اسيره

مثه اون پرنده اي که زير بارون پر ميگيره

مثه حس بچه اي که مامانش جلوش مي ميره

باباشم زودي ميره يه زن ديگه ميگيره

مثه حس بابايي که پسرش دوچرخه ميخواد

باباهه قول بده اما..نتونه واسش بگيره

مثه وقتي که بخواي داد بزني اما نتوني

مثه حس غنچه اي که باغبون اونو مي چينه

مثه وقتي که دلت واسه يکي خيلي مي سوزه

بغض و گريه لباتو به هم مي دوزه

مثه وقتي آسمون ابري باشه اما نباره

مثه وقتي بگي اما … بت بگن اما نداره


روز تولدت شد و نيستم اما کنار تو

کاشکي مي شد که جونمو هديه بدم براي تو

درسته ما نميتونيم اين روز و پيش هم باشيم

بيا بهش تو رويامون رنگ حقيقت بپاشيم

ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم

از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عکس بگيرم

من باشم و داداشي و فرشته هاي آسمون

چراغوني جشنمون، ستاره هاي کهکشون

ماه و دعوت نميکنم آخه خودت ماه مني

بذار خيال کنم يه شب تا خود صبح مال مني

به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم

هر چي غم و غصه داري يک شبه آتيش بزنم

تو غمهات و فوت بکني منم ستاره بيارم

اشک چشاتو پاک کنم?نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش

بيابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک

خاطره و يه قلب بي قرار و کوچک

فقط مي خوان بهت بگن تولدت مبارک

شاعر:خاطره حيدري زاده
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: 19 / 2برچسب:,
ارسال توسط سید محمد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 202
بازدید دیروز : 53
بازدید هفته : 255
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 111233
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)